داشتم عکسای زلزله زدگان تبریز رو نگاه میکردم . اصلا بدون اینکه بفهمم اشکم دراومد . خصوصا وقتی اشک اون پیرمرد رو دیدم و اون دختر بچه ی لپ گلی که با محرومیت و رنجی نهفته تو نگاه کودکانه ش زل زده بود به خرابه ها . دلم میخواست خودمو تیکه تیکه کنم .
یه خرده از خدا دلگیر شدم به خاطر زلزله و اوارگیه این ادما . مگه چه گناهی کردن ؟
اما بعد یاد داستان حضرت موسی و حضرت خضر افتادم . و حکمت کارای خضر پیامبر تو ذهنم مرور شد .
با خودم گفتم خدا بر هر چیزی داناست .
استغفرلله
سلام.اميدوارم هميشه تو زندگيتون شاد باشيد و هميشه لبخند شادي روي صورتتون باشه.بيام شمارو خوندم شايد نشه با يه بيام در مورد كسي نظر داد.اما اين طور ميشه گفت كه شما يه خانم مهربون ودلسوز ويه كمي خجالتي گاهي شوخو عاشق خنده.گاهي وقتام گوشه گيرو فرو رفتن تو تنهاي.اما اين فقط يه نظره اميدوارم جسارت نكرده باشم
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian